- راضی تبریزی (یِ تَ)
محمدرضا تبریزی. از تبریزیان ساکن عباس آباد بود و زرگری می کرد. مدتی در هندبسر برد آنگاه به تبریز بازگشت و باز به هند رفت. نصرآبادی گوید: شعر نیکو میگفت. ابیات زیر از اوست:
جان گر از سینۀ ما شاد برون می آید
کی خیال توام از یاد برون می آید
به امیدی که به سرو قد او دل بندد
قمری از بیضۀ فولاد برون می آید.
#
چندان که صحن باغ ز برگ خزان پر است
از ناخن شکسته دلم بیش از آن پر است.
(تذکرۀ نصرآبادی ص 393).
و رجوع به دانشمندان آذربایجان ص 220 و ذریعه ج 9 ص 347 شود
جان گر از سینۀ ما شاد برون می آید
کی خیال توام از یاد برون می آید
به امیدی که به سرو قد او دل بندد
قمری از بیضۀ فولاد برون می آید.
#
چندان که صحن باغ ز برگ خزان پر است
از ناخن شکسته دلم بیش از آن پر است.
(تذکرۀ نصرآبادی ص 393).
و رجوع به دانشمندان آذربایجان ص 220 و ذریعه ج 9 ص 347 شود
